Cerebrum مغز 1

مغز انسان و تاخیر سه ثانیه ای (یک فرضیه)

زمان مطالعه: ۷ دقیقه

این مطلب هیچ سرو تهی نـدارد! یکی از موضوعاتی است که این اواخـر گاه به گاه بهش فکر میکنم و دوست دارم که توی سایتم ثبتش کنم تا در آینده بتونم بیشتر و بهتر بهش بپـردازم و به عنوان یک بازی ِ علمی و تخیلی بهش نگاه میکنم. دوست دارم مغـزم رو درگیـر چنین مسائلی کنم و از روزمرگی های مردمِ اطرافم دورتر باشم. این برای من دلچسب تر و راحته

قبل از گفتن اصل موضوع لازم میدونم یکی دو تا مقــدمه براش بنویسم:

.

مقدمه اول:

همکاری که کنار دست من (با یکی  دو متر فاصله) می نشیند، دوست دارد وقتی از من وسیله و ابزار و خودکار و… را میخواهد من بدون تاخیـر و فـورا به او بدهم، اما من همیشه اینطور نیستم و مشغول کار خودم و همیشه با تاخیر چند ثانیه ای درخواستش را انجام میدهد. گاهی وقت ها واقعا عصبانی می شود و حرص می خورد، من هم یک بار که از این توقع او ناراحت شدم گفتم:

شما هر چیزی که لازم داری رو به من میگی، من بهش فکر میکنم، تصمیم میگیرم، اگر مثبت بود اونوقت اون رو بهت میدم، وگرنه مجبـوری خودت بیای ورش داری!

این حرفم کمی ناراحتش کرد، اما بعدها به این مدلِ تاخیر در پاسخ فکر میکردم و اینکه آیا می توان این تاخیر خودخواسته را در ابعاد دیگر زندگی هم اعمال کرد!؟ شاید گاهی وقت ها صبــر کردن را بتوان نمونه خوبی برایش آورد (مثلا وقتی کسی با حرف بی ربط عصبانیت می کند و پاسخ به اقـدام او را ۶۰ ثانیه به تاخیر بیاندازی) و شاید هم بتوان به انتخاب کردن ربطش داد و از تصمیمات ناگهانی پرهیز کرد. 

.

مقــدمه دوم:

دمغز و چشمقیق یادم نیست کجا این حرف را شنیدم، (رادیو ماشین، بخشی از فیلم یا مصاحبه و…) اما آنچه که شنیده ام این بود: چــشم  آنقـدر به مغز چسبیده و تنیده است که برخی از برزگان متخصص می گویند: چــشم بخشی از مغـز است یا بخش بیرونی و نمایان مغـز است.

سرعت و دقت و وسعت پردازش اطلاعات توسط مغـز و به واسطه چشم یکی از حیت آورترین های آفرینش است. کمی اندیشیدن به این سیستم بینایی و متـدِ اجرایی و کار کردش بهت آور است. این پردازش (دیدن توسط چشم) آنقدر حیاتی است که ما دنیا را بدون آن قابل تصور نمی دانیم. من در این بحث، تنها سرعت پردازش (دیدن توسط چشم و پردازش اطلاعات دریافتی توسط مغـز) مد نظرم است.

در این باره می توانید در گوگل مثلا  ارتباط چشم و مغــز  را جستجو کنید و چند دقیقه ای در این باره بخوانید.

.

مقدمه سوم:

چند روز قبل در حیـن رانندگی در جاده های شمال کشور (جاده چالوس) با دوستم گپ میزدم از تاریخ ساخت این جاده، از زحمتی که کشیده شده، از آرزوهای آن روزها، از تاثیـری که بر فرهنگ اقتصـاد جامعه شمال کشور گذاشت، از خاطرهای متنوعی که این جاده در ذهنمان ساخته . یکی از بحث ها هم خطرناک بودن مسیر بود. مسیری که تقـریبا همه کناره ایش درّه است و این خطر سقوط و انحراف و واژگونی را در پی دارد.

با دوستم صحبت از این خطر سقوط افتاد و عوامل مختلفی برای آن ذکر می کردیم: انحراف راننده، سرعت بیش از حـدّ، ناشی بودن در رانندگی، نابلدی مسیـــر، حواس پرتی، خرابی ماشین و…. اما من یک موضوع دیگر مطرح کردم که فکر میکنم بسیار جالب بود ( و البته مقـدمه همین نوشته هم شد) من در کنار همه عوامل یاد شده گفتم:

اگـر مغـز ما به نتایج پردازش چشمی و مشاهدات و درک ما از مسیر رانندگی پس از سه ثانیه تاخیر پاسخ میداد (مثلا دنده عوض کن، گاز بده، به راست یا چپ حرکت کن و… آنوقت چند درصد احتمال تصادف و بروز خطر وجود داشت؟

.

اصل ماجـرا:

اصل ماجـرا این است که من این سوال را همیشه در حین رانندگی از خودم می پرسم و با آن درگیر میشوم. البته صورت مسئله برای من شکل دیگری دارد. بازی با این مسئله و بررسی اون از ابعاد مختلف برای من بسیار شیرین است به ویژه در حین رانندگی و پشت ترافیک ماندن. به صورت بریده بریده و گاه به گاه به آن فکر میکنم و بحث میکنم و هر دفعه مثل پازل بخشی از آن را در ذهنم می چینم.

فرض کنید من به شما می گویم اگر انسان دماغش پشت سرش قرار داشت (از اول خلقت تا اکنون) او چه وسیله ای برای خودش می ساخت و چه شکلی زندگی می کرد؟  اجازه بدهید «انسانی که دماغش پشت سرش هست» را بررسی کنیم تا به تاخیر سه ثانیه ای مغـز برسیم.

پاسخ به این سوال از دو شکل قابل بررسی است:

الف)  شما دنیا از الان به بعد در ذهن خود تصور می کنید که دماغ انسان رفته پشت سرش، حال به شرایط جدید فکر میکنید و مثلا چالش عینک را بررسی کرده و دنبال راه حلی برای آن هستید یا مثلا اینکه چگونه به راحتی دماغش را پاک می کرد و موهایش را شانه می کرد یا نظافت خود را رعایت میکرد

ب) در حالت دوم (که سخت ترین حالت تصور و خلاقیت و ادارک هست) شما باید دنیا را از اول و انسان ها را از ابتدای خلقت، به شکلی ببینید که دماغشان پشتِ سرشان چسبیده و زندگی را از شکل ابتـدایی شروع کرده اند. یعنی هیچ واقعیتی از دنیای امروز (آنچه که امروز می بینیم) وجود نـداشت و دنیا و انسان ها شکلِ دیگری از زندگی را تجـربه می کـردند.

Cerebrum مغز

من به مسئله خودم می خواهم به روش دوم بیاندیشم و مسئله خود را می خواهم اینگونه مطرح کنم:

اگر از روز اول خلقت و یا تکاملِ انسان امروزین، مغــز در پاسخ به درکِ محیطی خود (که به وسیله لامسه-بینایی-چشایی-بویایی) به دست می آورد،  فقط سه ثانیه تاخیر داشت، دنیای امـروز چه شکلی به خود می گرفت؟

.

شاید بهتر باشد سه ثانیه را یکبار با هم مـرور کنیم تا درک کنونی ما از سه ثانیه بهتر شود! مثلا به عقـربه های ساعت دست خود نگاه کنید، یا به ثانیه شمار موبایل و یا حتی اینکه بگوید: هـزار و یک، هـزار و دو – هـزار و سه. بله سه ثانیه به همین سادگی طی می شود. سه ثانیه به نظر خیلی کوتاه می آید، اما «سه ثانیه تاخــیر در پاسخگویی مغـز» در روند ِ کلی زندگی ما انسان ها، تعامل با محیط و در نتیجه کل جهان امـروز تاثیرات بسیار عمیق و جــدی می توانست بگذارد.

 اکنون می خواهم سوالاتی در مورد روندِ زیستِ انسان مطرح کنم با این فرض که مغـز او سه ثانیه با تاخیر پاسخ به محیط می دهد:

blue_dot_small

توانایی ما در راه رفتن چگونه بود؟ آیا انسان می توانست با سرعت راه برود یا بدود؟ چیزی به نام رقص وجود داشت؟ اگر پاسخ مثبت است مثلا چه شکلی از رقص؟

blue_dot_small

آیا انسان های اولیه می توانستند شکار کنند؟ (شکار با ابزارهای اولیه آن روزها، قطعا به سرعت و دقت نیاز داشته است) و اینکه آیا انسان توسط حیوانات شکار میشد؟

blue_dot_small

آیا انسان می توانست بازی های دونفـره یا چند نفـره انجام بدهد؟ (گرگم به هوا گرفته تا والیبال و فوتبال) یا بهتر است بپـرسم آیا اصلا چنین بازی های وجود داشتند؟ آیا انسان توپ را به عنوان وسیله بازی می ساخت؟ 

blue_dot_small

جنگ بین انسان ها رخ میداد؟ جنگ بین انسان ها چنین مفهوم و چنین شکلی (اسب و شمشیر و نیزه) داشت؟ انسان ها برای چه چیزهایی با هم درگیر می شدند؟

blue_dot_smallاساسا سرعت در نـزد انسانها هویت و واقعیت بیرونی داشت؟ سرعتِ زندگی و حرکت و تعاملات بین خودشان چه تعریفی می داشت؟ Slow motion یا حرکت آهسته (که امروز آن را درک میکنیم) آیا اساس ِ زیستن انسانها نمی بود؟

blue_dot_smallلزومی به شکل گیری جوامع روستایی و سپس شهری وجود داشت؟ آیا تمدن شکل می گرفت؟

blue_dot_small

آیا روابط عاطفی به شکلی که امروزه وجود دارد و عاشق و معشوق باهم و رو به روی هم نشسته به گفتگو می پردازند، وجود داشت؟

البته می توان سوالات و فرضیه های بسیاری هم مطرح کرد. فرضیه هایی ریشه ای و پایه ای که عملا پایه گذار و دلیل رخـداد های دیگر بوده اند. اما همین فرض ها کافیست. می خواهم یک سوال را اینگونه بپرسم،

پیشنهاد میکنم اگـر به این فرضیه من فکر میکنید، لطفا به روشی که در بالا سوالات را مطرح کرده ام فکر کنید. اما برای اینکه با مسئله درگیر شوید و مثل یک سوال دائمی برای شما  باقی بماند این سوال را اینگونه مطرح می کنم:

blue_dot_small

با این فرض که مغـز ما سه ثانیه تاخیر در پاسخ دارد، در حین رانندگی چگونه می توانستیم ترمز بگیریم؟ با چه سرعتی می توانستیم حرکت کنیم؟ سر پیچ در جاده ها، آیا می توانستیم بپیچیم؟

.

فکر می کنم به اندازه کافی این مثال بتواند این سوال را در ذهن شما زنده نگه دارد. تلاش کنید با پاسخ به این سوال در حین رانندگی به درکی عمیق از اصل فرضیه برسید و آنگاه به روش دوم، جامعه و جهان را با تاثیرات این سه ثانیه ببینید.

لطفا نظرات و دیدگاه ها و احتمالا نتایج افکار خود را هم برای بنده بنویسید. من هم در آینده تلاش میکنم در این باره بیشتر بنویسم.

.

پی نوشت:

با یکی از دوستانم در مورد این تاخیر سه ثانیه ای مغز گفتگو میکـردم، حـرف بسیار جالبی می زد. می گفت اگر سه ثانیه را اینقـدر مهم میدانی، به خاطر فهم امروز تو (انسان امروز) هست، شاید در آینده سرعت تعاملات انسان ها آنقدر زیاد شود که وقتی به گذشته (یعنی من و تو) نگاه می کنند به تاخیر و سرعت پایین ما بیاندیشیند و حرف های جدیدی بزنند!

منظورش این بود که در آینده ممکن است انسان تکنولوژی زده و با تغییرات اساسی در سبک زندگی و نوع زیستی که دارد، به سرعتی بیشتر برای زیستن دست پیـدا کند و آنگاه وقتی به گذشته کره زمین و انسان ها نگاه می کنند، یک تاخیر و Slow motion را در ما ببینند.

حال کسانی که اهل این مدل مسائل هستند بهتر این به این موضوع هم فکر کنند، آیا ما سرعت پایینی در زندگی و تعاملات خود داریم؟ سرعت بالا داشتن به چه معنی است؟ نمادهایش چه میتواند باشد؟

پی نوشت دوم:  

به این بحث می گویم «گفتگو» چون حاصل گفتگوهای گاه به گاه من با دوستان و خـودم! بوده است. امیدوارم اینجا هم بتوانیم با هم در موردش به گفتگو بنشینیم و به فضای محال (یا احتمالی) خاصی برسیم.

پی‌نوشت سوم:

این نوشته یکی از روزنوشته‌هایی است که منتشر می‌کنم. اگر علاقمند هستید می‌توانید روزنوشته‌های یک مربی و مدرس مدیریت زمان را در آدرس زیر دنبال کنید:

روزنوشته‌ها

.

.

.

 

لطفا به این مطلب امتیاز دهید 🙂
[Total: ۰ Average: ۰]

3 thoughts on “مغز انسان و تاخیر سه ثانیه ای (یک فرضیه)

  1. علی says:

    سلام به دوست عزیزم
    به طور کلی تخیل و تصورات باعث خلاقیت میشه و آدم رو به جواب هایی که میخواد میرسونه
    عدم تمرکز و تاخیر ۳ ثانیه ای نتیجه ی غرق شدن در تصورات غیر واقعی و بی هدف است

  2. نیروانا says:

    من این تاخیر سه ثانیه رو برای جوابگویی به سوالات دیگران و یا هر جا نظری ازم پرسیده شد می پسندم …اما لعنتی تو جر و بحثا همین که چیزی به ذهنم مییاد می گمو گند میزنم اول و اخرش…

  3. ... says:

    سلام مقدمه دوم حیرت رو اشتباه نوشتین.

    اگر بینی انسان پشت سرش بود که از اول خلقت همه همین شکلی بودن و چیز عجیبی نبود و ۱۰۰٪ همه چی متناسب با اون خلق میشد.احتمالا مویی اونجا نمیشد یا…..
    ولی اگه همه با تاخیر ۳ثانیه ای ٖذهنشون پردازش میکرد
    زندگی محال ب نظرم چون تو ۳ثانیه امکان داره دست روی جسم داغ بسوزه بچه از بلندی پرت بشه تا ی بزرگتر بگیرتش
    تصادف رخ بده
    زندگی فلج میشد
    ولی اگه از آغاز خلقت اینجوری بود همه تاخیر داشتن مبدا زمانی همه با احتساب تاخیر ۳ثانیه لحاظ میشد و کسی متوجه نمیشد ولی برای مایی که الان هستیم،طی ی تصمیم آنی کاری رو انجام میدیم خیلی زندگی چندشی میشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.